یا امام رضا
حتما قرار شاه و گدا هست یادتان
آری همان شبی که زدم دل به نامتان
مشهد ،حرم ،ورودی باب الجوادتان
آقا عجیب دلم گرفته برایتان
کسی که امروز می نویسه
با کسی که دوسال پیش می نوشت
خیلی فرق می کنه
کسی که امروز می نویسه
یاد گرفته با غصه ها و دردهاش چه جوری کنار بیاد
کسی که امروز می نویسه
یاد گرفته خدا بهترین دوست و رفیق واسه آدمه
کسی که امروز می نویسه
خدا کاری کرده انقدر درگیری داشته باشه
که فرصت نوشتن نداشته باشه
اما
کسی که امروز می نویسه
دوباره تصمیم به نوشتن داره
و
میخواد باز هم با قلم خرد و ناچیز خودش
اندکی ابراز وجود کنه..
ممنون از تمام دوستانی که توی این چند وقت که نمی نوشتم باز هم کنارم بودن
ای پیش پرواز کبوتر های زخمی
بابای مفقود الاثر! بابای زخمی!
دور از تو سهم دختر از این هفته هم پر
پس کی؟ کی از حال و هوای خانه غم پر؟
تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی
یک قاب چوبی روی دست میخ بودی
توی کتابم هر چه بابا آب می داد
مادر نشانم عکس توی قاب می داد
اینجا کنار قاب عکست جان سپردم
از بس که از این هفته ها سر کوفت خوردم
من بیست سالم شد هنوزم توی قابی
خوب یک تکانی لا اقل مرد حسابی!
یک بار هم از گیر و دار قاب رد شو
از سیم های خاردار قاب رد شو
برگرد تنها یک بغل بابای من باش
ها! یک بغل برگرد، تنها جای من باش
ای دست هایت آرزوی دستهایم
ناز و ادایم مانده روی دست هایم
شاید تو هم شرمنده یک مشت خاکی
یک مشت خاک بی نشان و بی پلاکی
عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است
یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است!!
تنها تلاشش انتظار است و سکوت است
پروانه ای که توی تار عنکبوت است
ای عکس هایت روی زخم دل نمک پاش
یک بار هم بابای معلوم الاثر باش
یا امام رضا
حتما قرار شاه و گدا هست یادتان
آری همان شبی که زدم دل به نامتان
مشهد ،حرم ،ورودی باب الجوادتان
آقا عجیب دلم گرفته برایتان
>>> خــود را خــط باید زد