فرشته ی آسمان

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

واسه رد شدن از سیم خاردار ها نیاز به یه نفر داشتن تا روی سیم خاردار ها بخوابه و بقیه از روش رد بشن.

داوطلب زیاد بود...

قرعه انداختند.

افتاد به نام یه جوون. همه اعتراض کردند الا یه پیر مرد !   بچه ها از پیرمرد بدشون اومد.

دو باره قرعه انداختند بازم افتاد به نام همون جوون!

جوون بلا فاصله خودش رو به صورت انداخت رو سیم خاردار.

بچه ها با بی میلی و اجبار  شروع کردند به رد شدن از روی بدن جوون.

همه رفتند الا پیرمرد .

گفتند ""بیا""!!!

گفت :""نه""!!!شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش!


مادرش منتظره""!!!!

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۰۵
دانشجوی انقلابی

باران می بارید...

کودک نگاهی به سوراخ چکمه اش انداخت!

لبخندی زد

سرش را رو به آسمان کرد و گفت :"خدایا ناراحت نباش "

"امشب می دوزمش..."!!!!






۱۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۵۹
دانشجوی انقلابی