فرشته ی آسمان

بابای معلوم الاثر...

چهارشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۲، ۰۴:۴۸ ب.ظ


ای پیش پرواز کبوتر های زخمی 
بابای مفقود الاثر! بابای زخمی!


دور از تو سهم دختر از این هفته هم پر

پس کی؟ کی از حال و هوای خانه غم پر؟


تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی

یک قاب چوبی روی دست میخ بودی


توی کتابم هر چه بابا آب می داد

مادر نشانم عکس توی قاب می داد


اینجا کنار قاب عکست جان سپردم

از بس که از این هفته ها سر کوفت خوردم


من بیست سالم شد هنوزم توی قابی

خوب یک تکانی لا اقل مرد حسابی!


یک بار هم از گیر و دار قاب رد شو

از سیم های خاردار قاب رد شو


برگرد تنها یک بغل بابای من باش

ها! یک بغل برگرد، تنها جای من باش


ای دست هایت آرزوی دستهایم

ناز و ادایم مانده روی دست هایم


شاید تو هم شرمنده یک مشت خاکی

یک مشت خاک بی نشان و بی پلاکی


عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است

یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است!!


تنها تلاشش انتظار است و سکوت است

پروانه ای که توی تار عنکبوت است


ای عکس هایت روی زخم دل نمک پاش

یک بار هم بابای معلوم الاثر باش

 


 

یک بار هم بابای معلوم الاثر باش

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۸
دانشجوی انقلابی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی