فرشته ی آسمان

شیعیانیم و علی مولای ماست
قطره هستیم و علی مولای ماست

گرچه دنیا دست مشتی ناکس است
یک علی داریم و دنیا را بس است

این زمان دریای ما سید علی است 

    نایب مولایمان سید علی است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۳۲
دانشجوی انقلابی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۲۲
دانشجوی انقلابی

منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد

رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود تو غیر از من چه میجویی؟

تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟

تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم

تو دعوت کن مرا با خود به اشکی،

یا خدایی میهمانم کن که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم

طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت

که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد

تویی زیباتر از خورشید زیبایم،

تویی والاترین مهمان دنیایم که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت

وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تورا از درگهم راندم؟ که میترساندت از من؟

رها کن آن خدای دور؟! آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را

این منم پروردگار مهربانت. خالقت. اینک صدایم کن مرا. با قطره ی اشکی

به پیش آور دو دست خالی خود را.

با زبان بسته ات کاری ندارم لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟

بگو جز من کس دیگر نمیفهمد. به نجوایی صدایم کن.

بدان آغوش من باز است قسم بر عاشقان پاک با ایمان

قسم بر اسبهای خسته در میدان تو را در بهترین اوقات آوردم

قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من

قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور

قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد

برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو تمام گامهای مانده اش با من

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان.

رهایت من نخواهم کرد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۱۹
دانشجوی انقلابی
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۰۳
دانشجوی انقلابی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۴۶
دانشجوی انقلابی

- لازم نیست به دیگران ثابت کنی که چه کسی هستی مردم حق دارند هر طور دلشان خواست فکر کنند اما نباید هر طور فکر میکنندهمان طور باشیم...


منتظر نظر هاتون هستیم...***

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۵۳
دانشجوی انقلابی

شخصی به خداوند گفت:خـــــــــدایا تو که سرنوشت مرا نوشته ای پس چرا دعـــــــــــــا کنم؟
خداوند فرمود:شـــاید نوشته باشم هرچه دعـــــا کرد...!


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۱۳
دانشجوی انقلابی


خدایا!دلتنگ شده ام به اندازه ی آسمانت!
دیروز آرزو داشتم می توانستم دست اتفاق را بگیرم تا نیفتد،
اما امروز فهمیدم اتفاق هم که بیفتد،باز من زندگی خواهم کرد چون تو می خواهی!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۰۲
دانشجوی انقلابی
ما شیعه ی علی ایم  وتاکنون حتی یک خط نحج البلاغه راکامل نخوانده ایم


ما شیعه ی علی ایم 

و حتی نام 11 جانشین اورا 

به ترتیب 

نمیتوانیم بگویم! 


ما شیعه ی علی ایم 

ولی نه شمع بیت المال را خاموش میکنیم 

نه شمش آن را فراموش 

شمع بیت المال را دوست داریم 

و شمش آن را بیشتر 

راستی! بیت المال یعنی چه؟ 

کسی می داند؟  

ما شیعه ی علی ایم 

نمازمان را وقتی میخوانی م 

که تماشاچی داشته باشیم 

با حضور ذهن فراوان 

تمام کارهای روزانه مان را 

در نماز تبرک میکنیم 

از سهام شرکت بوووق 

تا خرید یک بطری دوغ  


ما شیعه ی علی ایم 

خودمان با خودمان کنار آمده ایم 

ماشیعه ی علی ایم 

چون شیعه ی علی به دنیا آمده ایم 

او را نمیشناسیم 

و نمیخواهیم که بشناسیم 

آخر، حوصله ی هیاهو نداریم 

وجدان آسوده مان از خواب ناز بیدار میشود 

و میخواهد یکریز سرمان داد بکشد 

و آبروریزی راه بیندازد 

و ما
چون دوست داریم 

باور کنیم که: 

من شیعه ی علی ام

عقلمام سلیم 

قلبمان مطمئن 

وجدانمان آسوده.. 

هیچ شکی بر خود نداریم 

آخر برای خودمان کسی هستیم 

خوب تشخیص میدهیم 

بی درنگ قضاوت میکنیم 

درجا حکم میدهیم  

و خودمان را بیشتر از همه قبول داریم 

و خودمان را بیشتر از همه دوست داریم 


و ما شیعه ی علی هستیم............

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۰۴
دانشجوی انقلابی

جمعه ها را دوست دارم و تو را که در بی طاقت ترین جمعه می آیی با شمشیری که بوی ذوالفقار میدهد و با

عبایی که شبیه شبهای تنهایی پیامبر است.

می آیی و شاید من هزاران سال قبل از آمدنت ،همراه شعرهایم دنیا را بدرود گفته باشم!

می آیی و شاید من هیچ گاه چشمهای معصوم تو را زیارت نکنم.

چه قدر زیباست در روز آمدن تو حضور داشتن.

چه قدر خوب است به استقبال تو دویدن و با گلهای داوودی و مریم برای تو آواز خواندن.

می آیی و کلمات به احترام تو برمیخیزند.

درخت ها با بهار می آمیزند وسیب ها از شوق دیدار تو سرخ میشوند.

می آیی و طبل ها سکوت می کنند.

شب چمدانهایش را میبندد و خورشید برای همیشه روی پشت بام خانه ی ما اقامت میکند.

وقتی حرف میزنی دخترکان نام تو را به عروسکهایشان یاد میدهند.

و پسرکان بادکنکهای خوشحالشان را به روی مهربانی تو هوا میکنند.

می آیی دوشادوش پروانه ها و پرستوها...

و صدای نعلین چوبی ات بتهون را به وجد می آورد و همه ی

موسیقیدانان سازهایشان را در صندوقچه بایگانی میکنند...



تمام

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۵۴
دانشجوی انقلابی